ارسطوارسطو، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

پسر من ارسطو

ارسطو پسری صبور و مغرور

ا ز اونجایی که ما دوهفته رفتیم سفر حج و گل پسری رو با خودمون نبردیم این عشق مامان هیچی نگفته بود که یه وقت دلش نگیره حتی اگه یجایی یه خاطره براش تکرار میشده اسم ما رو تا میخواسته بیاره حرفشو میخورده   تا اینکه روز اخر دیگه انگار کلافه شده بوده به مامانا میگه من دیگه بچه ی خوبی میشم میزارم بابام اخبار گوش بده خودم تنهایی میرم اتاقم میخوابم  و فقط یدونه قصه برام بگن اما دیگه بیان چرا قهر کردن رفتن مکه! خدا رو شکر ما هم همون شب رسیدیم اما الان از عواقب دوری حسابی لوس شده و یه لحظه هم توی خونه تنها نمیشینه جایی و ثانیه ای ماها رو چک میکنه که کجائید؟ خیلی وابسته شده و دیگه بهمون اعتماد نداره ولی مامان باور کن خیلی خوب شد...
14 ارديبهشت 1390